پسرم هدیه ای از جانب خدا

12 ماهگی و واکسن یکسالگی

1398/12/15 15:00
نویسنده : مامان شیدا
144 بازدید
اشتراک گذاری

قد: 81 سانتی متر

وزن: 12 کیلو 600 گرم

روزهای سختی بود مردم دنیا با بیماری کرونا دست و پنجه نرم می کردن یک اتفاق بد همه مردم را خانه نشین و قرنطینه کرده بود تهران اما قرنطینه نبود ولی مردم در خانه مانده بودند تا جلوی پیشرفت بیماری را بگیرن کرونا ویروس جدیدی بود که وارد دنیا از طریق کشور چین شده بود و به دلیل سرعت واگیر زیاد خیلی سریع در کل دنیا پخش شده بود ویروسی که روی سیستم تنفسی تاثیر بدی می گذاشت و باعث مرگ صدها هزار نفر در کل دنیا شده بود. خیلی شرایط بدی بود و همه در خانه مانده بودند استرس زیادی حاکم شده بود و روح جمعی داشت دچار مشکل می شد مدارس و مهد کودکها بدلیل خطر زیاد بیماری تعطیل شده بود و من مجبور بودم سرکار نرم چون باید در خانه می ماندم و از شما مراقبت می کردم البته خطر این ویروس برای بچه ها کم بود اما آنها می توانستند ناقل های خطر ناکی برای بزرگسالان باشن برای همین توصیه شده بود که نظافت شخصی را همه رعایت کرده و از خانه بیرون نرن مواد شوینده وایتکس و الکل ویروس رو از بین می برد و ما مدام دستهامون رو با آب و صابون می شستیم و سطوح رو هم با آب و وایتکس رقیق ضدعفونی می کردیم و  کف کفش ها و کف خانه و داخل ماشین رو هم با الکل ضدعفونی می کردیم بیشتر وقتمون در خانه به انجام امور نظافت می گذشت و من با اینکه سرکار نمی رفتم تمام وقتم صرف پخت و پز و شستن و نگهداری از بچه ها می گذشت و گاهی وقت هم کم میووردم تو و خواهرت توی خونه کلافه شده بودین و دوست داشتین برین بیرون ولی نمی شد و داخل خونه دو تایی با هم سرگرم می شدین. دیگه یاد گرفته بودی کاملا و راحت بدون کمک راه بری و با سرعت راه می رفتی و خدا رو شکر یکبار هم زمین نخوردی و به خوبی تعادلت رو حفظ می کردی. یکی از کارهایی که تو این ماه یاد گرفته بودی و مدام انجام می دادی قهر کردن بود. هر چی می خواستی و بهت نمی دادیم قهر می کردی و مدل قهر کردنت هم اینجوری بود که با سرعت می رفتی سمت اتاق  و ازمون دور می شدی و نق نق می کردی آدم می خواست بخورتت . قهر کردنت هم با مزه بود و شیرین کاش همه اینجوری قهر می کردن دنیا گلستون می شد . خلاصه که این روزهای تلخ و بیماری برای من با وجود تو آرشیدا راحتتر می گذشت و اینقدر سرم گرم مراقبت از شما می شد که به بیماری فکر نمی کردم. موعد واکسن یکسالگیت بود و من و تو به همراه مامان صدیقه رفتیم مرکز بهداشت سعادت آباد و بدون دخالت دست و با رعایت موازین بهداشتی واکسنت که شامل یادآوری دوره دوم و سرخک و سرخجه بود زدیم و حتی احساس درد هم نکردی که بخوای گریه کنی و برگشتیم به خانه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)