پسرم هدیه ای از جانب خدا

از شب قبل یعنی از 20 فوریه که معادل بود با 1 اسفند دردهای شکمی و کمر دارد داشتم به طوریکه هر 3 ساعت می گرفت و ول می کرد وقت زایمان سزارین من 22 فوریه و روز شنبه بود و برای زایمان طبیعی تا 26 فوریه فرصت داشتم برای همین سزارین رو گذاشته بودم برای روزهای آخر که تا می تونه جنین در شکم مادر رشد کنه اما زودتر از حد انتظار درهای زایمان من شروع شد تحمل کردم با مامان شب رفته بودیم والمارت walmart تا کمی برای خونه خرید کنیم به روی خودم نیاوردم گفتم تا صبح صبر می کنم اگه ادامه دار بود می رم دکتر تا صبح از درد به خودم پیچیدم دیگه از 3 ساعت یه بار به 1 ساعت یک بار رسیده بود و من اصلاً نتونستم بخوابم و تا ساعت 7 صبح که آرشیدا رو صدا زدم تا آماده بشه بره ...

الان ۵ هفته ای می شد که از ایران اومده بودیم آمریکا تا هفته ۲۵ همه چی خوب بود و آرامش خوبی داشتم و خوشحال بودم که سفر سختی در پیش نداشتم ولی از هفته ۲۶ اضطراب و استرس شدید بارداری سراغم اومد به حدی که بیقرار می شدم و نمی تونستم تو خونه بمونم از صبح تا شب با مامان ماتی تو خیابونها می چرخیدیم که بلکه کمی آروم بشم ولی فایده نداشت تا اینکه از peack vista که کلینیک زنان بود و بارداری یه وقت گرفتم و با دکتر صحبت کردم  شرح حالم رو دادم و وضعیت وخیمم رو براش توضیح دادم و دکتر هم که دید مشکلم حاده به ناچار برام قرص هیدروکسیزین تجویز کرد که روزی ۴ عدد باید می خوردم وقتی قرص خوردم البته به جای چهارتا ۱ دونه در روز حالم خیلی خوب شد و آروم شدم ال...

امروز رفتیم با خاله منیر و مامان صدیقه سونوگرافی تا هم جنسیت جنین رو کامل مشخص کنیم و هم یک سونوی کامل از تمام اجزا به ویژه مغز جنین انجام بشه تا از سلامت کامل مطلع باشیم این سونوگرافی آنومالی نام داشت وقتی تمام اجزاء و جوارح فندق کوچولوی من دکتر سونوگرافی چک کرد و با رضایت سلامت تمام اعضا رو اعلام کرد خیلی خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم که فندق کوچولوم سالمه و به صورت طبیعی رشد می کنه وزنت ۵۰۰ گرم و قدت ۱۳ سانتی متر بود. این هم عکس سونوگرافی هفته ۲۰ بارداری 

امروز ۱۰ تیر ماه ۹۷ رفتم سونوگرافی به بابا حسام گفتم که مشکوک به بارداریم و می رم سونو که مطمئن بشم . آرشیدا رو گذاشتم پیش حسام و رفتم دکتر بهم گفت که بارداری داخل رحم هست و جنین ۵ هفته و ۵ روزش هست و ضربان قلب هم مشاهده میشه. خیالم راحت شد و خوشحال شدم و و با برگه سونوگرافی اومدم خونه وقتی به حسام گفتم فکر نمی کردم اینقدر خوشحال شه اما خوشحالی و ذوق بیشتر مربوط به آرشیدا بود وقتی بهش گفتم آرشیدا من تو دلم یه نی نی دارم قراره ۹ ماه دیگه به دنیا بیاد اینقدر خوشحالی کرد و ذوق کرد که هر کی تو این فاصله تلفن می زد زود بهش خبر بارداری من و می داد و خلاصه آرشیدا خانم شهر و خبردار کرد اولین نفر مامان صدیقه بود که تماس گرفته بود قرار سفر شیراز ب...

امروز بیبی چک گذاشتم و متوجه شدم که بار دارم ۲۹ خرداد ماه ۹۷ با اینکه خوشحال بودم از بارداریم ولی تصمیم گرفتم تا هفته ششم صبر کنم. آخرین پریود من ۳۱ اردیبهشت ۹۷ بود و تا امروز چون دل درد و کمر درد داشتم و با توجه به مطالبی که در اینترنت سرچ کرده بودم و علائم بارداری خارج از رحمی درد شکم و بین دو تا کتف بود و در مورد من هم صادق بود شک داشتم که بارداری سالمی داشته باشم برای همین حتی به بابا حسام هم نگفتم تا نتیجه سونو گرافی رو که گرفتم اگر جنین قلب داشت و داخل رحم بود اونوقت با خیال راحت اطلاع بدم . ...