پسرم هدیه ای از جانب خدا

12 ماهگی و واکسن یکسالگی

قد: 81 سانتی متر وزن: 12 کیلو 600 گرم روزهای سختی بود مردم دنیا با بیماری کرونا دست و پنجه نرم می کردن یک اتفاق بد همه مردم را خانه نشین و قرنطینه کرده بود تهران اما قرنطینه نبود ولی مردم در خانه مانده بودند تا جلوی پیشرفت بیماری را بگیرن کرونا ویروس جدیدی بود که وارد دنیا از طریق کشور چین شده بود و به دلیل سرعت واگیر زیاد خیلی سریع در کل دنیا پخش شده بود ویروسی که روی سیستم تنفسی تاثیر بدی می گذاشت و باعث مرگ صدها هزار نفر در کل دنیا شده بود. خیلی شرایط بدی بود و همه در خانه مانده بودند استرس زیادی حاکم شده بود و روح جمعی داشت دچار مشکل می شد مدارس و مهد کودکها بدلیل خطر زیاد بیماری تعطیل شده بود و من مجبور بودم سرکار نرم چون باید در ...
15 اسفند 1398

11 ماهگی

قد: 80 سانتی متر وزن: 12 کیلو و 400  آرسام کوچولوی ما شیطنتهاش با بزرگ شدنش بیشتر می شد هم چنان چهار دست و پا راه می رفت البته با سرعت بیشتر دو تا دندون پایینش کامل در اومده بود و هر چی بهش میدادی برای خوردن با همون دندانهای پایین شروع به خرد کردنش می کرد رابطه بسیار خوبی با آرشیدا داشت و هم چنین با آراد و مدام عین جوجه دنبالشون راه میفتاد تا باهاشون بازی کنه ولی آرشیدا و آراد تحویلش نمی گرفتن و بچم چقدر شاکی می شد که بازیش نمی دن توی روروئک در مهد کودک به خوبی می نشست و بازی می کرد و چون کف مهد کودک پارکت بود خوب سر می خورد و همین کمک کرده بود تا بتونه به راحتی بدون کمک بایسته ولی هنوز به تنهایی قدم بر نمی داشت و باید حتما دستش ر...
15 بهمن 1398

10 ماهگی و جشن اولین دندون

قد:78 سانتی متر وزن:11 کیلو گرم یکی از کارهای خیلی خوب آرسام که واقعا بهم حس خوبی می داد این بود که با دو دست پاهامو می گرفت و می ایستاد و من قدم بر می داشتم و اون هم با من قدم بر می داشت و کلی ذوق می کرد که می تونست با من راه بره برای من هم خیلی لذت بخش بود که تکیه گاه پسرم بودم و کمکش می کردم یاد بگیره درست راه بره. عاشق گردش و بیرون بود کاری که بیشتر بچه ها تو این سن انجام می دادند. تا من و با با حسام لباس می پوشیدیم زودتر از ما چهار دست و پا خودش می رسوند جلوی در و جیغ می زد . با آرشیدا همچنان میونه خوبی داشت و همبازی خوبی براش بود. از این ماه شیر گاو رو شروع کردم به دادن که البته به سختی می خورد چون کلا با شیشه شیر مشکل داشت ...
15 دی 1398

9 ماهگی

قد:78 سانتی متر وزن : 10 کیلو گرم د یگه دستم رو به میز می گرفتم و بلند می شدم و وایمیستادم و آروم آروم راه می رفتم دور تا دور میز و یا دستم رو به دیوار می گرفتم و چند متری به جلو می رفتم شیططنتهام خیلی زیاد شده بود و مامانی مجبور بود هرچی لوازم شکستنی و دکوری جلوی دستم هست رو برداره چون یا پرت می کردم و یا مینداختم زمین می شکستم. چند کلمه ای از زبان مامان شیدا: نمی دونم  دلیلش چی بود ولی آرسام سرش رو چند باری به دیوار یا میز می کوبید و احساس درد که نمی کرد هیچ خوشحالی هم می کرد. علاقه زیادی به غذا خوردن داشت و دیگه شیشه شیر نمی خورد و دوست داشت شیر رو با لیوان بخوره و بدی این کار این بود که مقدار کمی شیر می خورد ولی با شیشه می...
1 دی 1398

یلدای 98 و اولین دورهمی شب یلدا برای آقا آرسام

اولین شب یلدا رو در کنار خانوادم در منزل عمو جلال گذروندم خیلی بهم خوش گذشت البته سه روز پیش در مهد کودک جشن یلدای مفصلی برامون ترتیب دادن که خواهر عزیزم آرشیدا هم در کنارم بود و عکس های قشنگی گرفتیم و کلی بازی کردیم و خوراکی خوردیم البته من خوراکی خودم خوردم امسال سه تا مراسم یلدا داشتم در مهد کودک در خونه عزیز و در منزل عمو جلال که در هر سه مراسم خیلی بهمون خوش گذشت و کلی بازی کردیم و شاد بودیم .جمله ای از مامان شیدا: پسرم چشمانت به سیاهی شب یلدا و عمرت مانند شب یلدا طولانی و پر برکت باشد هر روزت پر از شادی و تنت سالم چه خوبه که تو به خانواده ما اضافه شدی و با اومدنت لحظات ما شادتر و گرمتر شد. عکس من در جشن یلدای مهد کودک ...
30 آذر 1398

8 ماهگی و اولین سفر به مشهد

قد:77 سانتی متر وزن:9 کیلو 900 گرم کارهایی در این ماه انجام می دهم: دست زدن با دو دست باز - بای بای کردن - تازه شروع به چهار دست و پا راه رفتن و دست گرفتن به جایی و ایستادن کرده بودمکه از اتفاقات مهم 8 ماهگی بود - در آوردن صداهایی شبیه به حرف زدن البته نا مفهوم - فوت فوت کردن که هنوز قدرت خاموش کردن شمع رو نداشت ولی می تونستم فوت کنم - شناختن افراد به خوبی و غریبی نکردن تقریبا بغل همه می رفتم و به همه می خندیدم - به سمت راست و چپ قل می خوردم و البته دو باری هم از تخت مامان و بابا افتادم پایین ولی چون مامان بغل تخت بالش گذاشته بود اتفاقی برام نیوفتاد و فقط کمی ترسیدم و گریه کردم. از علایق من می شه بازی کردن با بچه ها و خوردن غذای خون...
14 آبان 1398

۷ ماهگی

قد: ۷۵ سانتی متر وزن: ۹/۵ کیلو گرم کارهایی که انجام می دم:  نشستن به مدت ۱۰ دقیقه بدون کمک. وقتی می خوابم و بیدار میشم سرم رو بلند می کنم و صدایی شبیه اِه می گم یعنی بلندم کنین . به سمت راست فقط موقع خواب غلط می زنم و اگر مامان بالش گذاره کنارم از تخت افتادم پایین . توی اتاق مامان و بابا و در تخت خودم می خوابم. گفتن کلمه اِهم اِهم اِهم سه بار پشت سر هم یعنی شیر می خوام و مامان بغلم کن بهم شیر بده . ۲ وعده در روز غذا می خورم که شامل سوپ برنج یا گندم ،پوره سیب زمینی ، پوره موز و سیب، فرنی جو یا برنج ، سرلاک ، شیر برنج می باشد. موقع خورد غذا قاشق رو خودم به تنهایی می گیرم و به سمت دهانم می برم. مامان و با با و آرشیدا رو به خوبی می...
3 مهر 1398